تمدید نوشت...

ساخت وبلاگ

بالاخره 23 می دفاع کردم و ی صفحه دیگه ورق خورد

ی صفحه پر از بالا و پایین از شروعش تا پایانش...

استاد ماشین لرنینگمون رییس جلسه دفاع بود

اخرش برگشت گفت

برید خارج کار کنید تجربه کنید ولی برگردید ایتالیا 

ایتالیا بهتون نیاز داره 

بعد گفت این اولین سری بود ک تعداد دختر ها زیاد بود و من خیلی خوشحالم...

4 تا دختر بودیم  فکر کنم نصف نصف بودیم 

تمدید نوشت......
ما را در سایت تمدید نوشت... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : reminds بازدید : 114 تاريخ : شنبه 11 تير 1401 ساعت: 17:52

چقدر جالبه ک همیشه ارث بری کار خودشو می کنه وقتی ب خودم نگاه می کنم می بینم منم ی زنجیره بزرگی از رفتارهام ارث بری عه بدون اینکه شاید بخوام!از اولش ک پدر بزرگ و مادر بزرگم از ترکیه مهاجرت کردن ایران!بعد پدرم مهاجرت کرد تهرانحالا من و برادرم مهاجرت کردیم!حالا ک دارم درس می خونم مثل بابام!آدم مسولیت پذیر مثل مامانم! توی خیریه کار کردم مثل پدربزرگ مادریم!بعد ک بصورت خیلی جالب و خودجوش گل و گیاه می کارم مثل پدرم و عمم! بدون این که یاد کارهای اونا بیفتم ب این سمت رفتم!اره خیلی جالبه!ادم رک و جواب بده ای هم هستم مثل عمم!بسیار جالبه ک این رفتارها خودشونو دارن نشون میدن عنفوان سی سالگی من!ژنتیک عجیب کار خودشو می کنه!نمیدونم واسه خاطر انتخاب طبیعی عه یا بخاطر تنازع برای بقا! تمدید نوشت......
ما را در سایت تمدید نوشت... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : reminds بازدید : 99 تاريخ : شنبه 11 تير 1401 ساعت: 17:52

توی اون خونه قبلیمون ک بودیم همون ک کل خاطرات بچگی من توش بودگوشه اتاقم اتاق همیشه سرد کنار کمدم ی دیوار بود من همیشه اونجا کنار اون دیوار درس می خوندم، کتابامم همیشه رو هم تلنبار بود اونجاخصوصا نزدیک کنکوربابام میومد همیشه در اتاقم رو باز می کرد می گف اینجا مکان مقدسهحالا گوشه تختم اینجا شده پاتوقملپ تاپمو می ذارم پایتون...اینو نوشتم اینجا یادم باشه ی روزی لازم شد بیام نگاش کنم  تمدید نوشت......
ما را در سایت تمدید نوشت... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : reminds بازدید : 103 تاريخ : شنبه 11 تير 1401 ساعت: 17:52